وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

آمار!

امتحان دوم هم به خوشی تموم شد...

ولی من اعصابم خیلی خورده.نه اشتباه نکنین.از امتحانم نیست.اونو خوب دادم و اگه همه ی سوال هامو درست نوشته باشم ۲۰ می گیرم...از یه چیز دیگه عصبانی هستم.

امروز سر جلسه پدرمون رو در آوردن.اول کلی مدیرمون زر زد.بعدش آقای رنجبر اومد برامون در مورد امتحان نهایی و تاثیرش تو کنکور و این که تا سال ۸۹ تاثیر امتحان نهایی ۱۰۰٪ میشه صحبت کرد.بعدش دوباره مدیرمون که خیلی از دستش عصبانی هستم رفت بالای منبر !!!! اونم شروع کرد سخنرانی کردن که دیر نرین سر جلسه و کارتتون یادتون نره و از این چرت و پرت ها که روزی ۱۰۰ دفعه می شنویم! بعدش هم رضایت دادن که امتحان شروع بشه. اونم چه امتحانی ! از بس زر زدن من وقتی چشمم افتاد به برگه همه چی یادم رفت. بعد کم کم مخم خنک شد و کار کرد !

خلاصه امتحان شروع شد.از قبل از امتحان یه مشت کادو آورده بودن که آخر سر به اونا می پردازیم!

وسط امتحان یکی از مراقبا گیر داده بود که چرا پاتونو تکون می دین؟ چرا گردنتون رو میارین بالا؟ چرا کمرتون رو صاف میکنین؟به عبارت دیگه اعتراض می کردن که چرا زنده هستین؟؟!!

بعد یهو همون مراقبه یه کاغذ برداشته اومده وسط سالن ایستاده یه مشت اسامی رو می خونه میگه قبل از این که برن یه مسائلی هست که باید بهشون بگیم.همین جوری نرن. ۲۰ بار اسامی رو خوند.من نمیدونستم اون اسم ها رو بنویسم یا نمودار جعبه ای بکشم!همه کلی گیج شده بودن.دیگه هی نچ نچ بچه ها شروع شد.اینم کوتاه اومد رفت نشست سر جاش!

دوباره تا اومدیم تمرکز بگیریم خانم مدیر باز رفتن رو منبر.همون کادو ها بود که گفتم.یکی یکی اسامی رو می خوند و می گفت به خاطر فلان دلیل بهشون جایزه می دیم.من هم که فکر می کردم یکی از این اسامی هستم حواسمو جمع کردم.ولی باز هم از قلم افتادم!

موقع امتحان های میان ترم ترم اول یه مسابقه هنر های دستی و تجسمی برگزار کردن که من رو هم به زور بردن گفتن باید تو منبت شرکت کنی.اتفاقا اون روز هم امتحان میان ترم آمار داشتیم.با کلی التماس قرار شد بعدا امتحان بگیره از من.خلاصه ما رفتیم.ولی چه رفتنی!به زور مدرسه رفتیم ولی پول تاکسیمون رو خودمون دادیم! بعد هم اونجا سر جعبه ی منبت و اولین کارمو که خیلی دوسش داشتم ازم گرفتن!آخرش هم اول شدم!

بعد چند وقت پیش سر صف صبحگاه به کسایی که رتبه اول شده بودن تو مدرسه و کسایی که تو مسابقات مقام اورده بودن و کسایی که تو نماز شرکت کردن و کسایی که روزنامه دیواری چسبوندنو خلاصه به هر کی دلشون خواست به هر بهانه ای جایزه دادن جز ما که تو استان اول شده بودیم.تازه من همون روز دستمو با چاقو منبت زدم!حتی خسارت خونم رو هم بهم ندادن.حالا نه تنها یه تشکر خشک و خالی هم نکردن تازه سر جعبه و اولین کارم رو هم از دست دادم.

به خاطر همین بود که گفتم عصبانی هستم...

بابا جایزه نخواستیم لااقل چیزامو بهم پس بدین.جایزه ی مسخرتون تو سرتون خورد.شعور قدر دانی هم که ندارین ولی چیزامو دیگه بهم پس بدین !!!!!!!!!!!!!! 

نظرات 15 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1386 ساعت 18:16 http://amin.gashmardi.com

خوب خواهر من معلومه اگه همه سوال ها رو درست بنویسی ۲۰ می شی دیگه :دی .... کارتاتون هم یادتون نره برای امتحانای بعد

نادی آغاز پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1386 ساعت 23:03 http://ASHEGHPISHE.BLOGFA.COM

سلام دوست من !‌
غم آخرتان باشد
آپم

هادی جمعه 28 اردیبهشت 1386 ساعت 03:01 http://khalbos.blogfa.com

سلام

هادی جمعه 28 اردیبهشت 1386 ساعت 03:04 http://khalbos.blogfa.com

اه چقدر از رنجبر بدم میاد
اون موقع برای کنکور که میرفتیم پیشش یک چیزای چرتی میگفت
ایشالاه تو امتحان درس دین و زندگی هم موفق باشی

علی جمعه 28 اردیبهشت 1386 ساعت 09:56 http://www.1765.blogfa.com/

سلام
امیدوارم امتحانتو. خوب داده باشی من گفتم که این قانون همه جا هست هرکسی به چیزی توجه میکنه که منفعت خودش داخلش باشه.سرت به کارخودت باشه مگه تو برا جایزه رفتی منبت کار کردی؟
اونا لیاقت تشکراز تورا ندارن والا میکردند.
در هرصورت منتظر بودم وقتی اومدی نت حداقل بهم خبر میدی که نمیتونی قرار اینترنتی بذاری اما همینم خبر ندادی
بازم منتظرتم...
درساتنم خوب بخون به آیندت فکر کن اصلا ْفکر خودتو مشغول این حاشیه ها نکن
مواظب خودت باش..
بازم میگم منتظرتم...

محمد جمعه 28 اردیبهشت 1386 ساعت 17:18 http://mohammad.gashmardi.com

هه هه کادو ندادنت اومدی غرغر میکنی :دی !

افشین جمعه 28 اردیبهشت 1386 ساعت 20:16 http://afshin.bushehr.ws

عجب مسئولین موقعیت شناسی دارین جدا !! به جز اقای رنجبر البته ....زمان ما معلم دینی بود همون موقع ها هم برای دینی تست کنکور میداد :)) یه زمانی خیلی آدم پایه ای بود

عبدالحمید پهلوزاده شنبه 29 اردیبهشت 1386 ساعت 11:56 http://ahamidp.ir/weblog

سلام.
با همه حرفهات موافقم .
ولی اگه پای حرفهای اونها هم بشینی قانعت میکنن.

به هر حال ....
اگه از نمرش نمیترسیدی باید یه کار میکردی .

دفعاتی رو که وسط آزمون حرف میزدن رو وقت میگرفتی .
آخر جلسه یه سوال طرح میکردی که میزان وقت آروم جلسه و وقت صحبت کردن رو میذاشتی تو یه نمودار و با هم مقایسه میکردی و یه ضریب به دست میومد . که بعد از دبیرتون میخواستی که هر میگیری رو در اون ضریب ضرب کنه .
البته باید حواست باشه ضریب از یک بیشتر باشه که ضرر نکنی :)
موفق باشی

علی شنبه 29 اردیبهشت 1386 ساعت 16:03 http://www.ghamhejran.blogfa.com

سلام . ممنون که عکسامو پسندیدی و اگه می خوای بیا با هم تبادل لینک کنیم تا از آپ بودنم خبر داشته باشی . فعلا بای.

حامی اسپیدی شنبه 29 اردیبهشت 1386 ساعت 17:59 http://hamispeedy.blogfa.com

آماااااااااااااااار؟!!
سخت ترین درس تاریخ عمرمه !!! خیلی مسخره بود بابا! ما هم امتحانش رو دادیم. درس امار و معلمش ۱ سال سوژمون بود
ببین بچه های ما به قصی مسخره بازی این کاروی انجام میدند ها!!!! فکر نکنی قصدی دارند

فرزاد شنبه 29 اردیبهشت 1386 ساعت 19:55 http://farzadda.com

انشاءالله که همه نمرهات ۲۰ میشی !

سامان شنبه 29 اردیبهشت 1386 ساعت 20:35 http://www.newchance.blogfa.com

سلام
وب خوبی داری
دوست داشتی یه سر به وب منم بزن

وحید یکشنبه 30 اردیبهشت 1386 ساعت 17:32 http://culture.mihanblog.com

عصبانی نشو
تل بوده همین بوده
تا هست همینست

ولی خوب در مجموع خسته نباشی
سر نمیزنی به ما !!

وحید یکشنبه 30 اردیبهشت 1386 ساعت 17:33 http://culture.mihanblog.com

نرگس خانوم شرمنده من گفتم لینک باکس را بذار و شما به خاطر گذاشتن لینک باکس قالب حاشیه سمت چپتون به هم ریخته است بهد از امتحانات یه وقتی بذارید با هم درستش کنیم

فواد جمعه 23 مرداد 1388 ساعت 23:48 http://hadefasel.blogfa.comا

سلام با امتحانایی که گفتی منم یاد جوانیا کردم....

چاقو منبت فوق العاده است چند وقته کار می کنی....؟

خوش باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد