وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

اضطراب؟!

فردا امتحان فینال دارم.خدا کنه قبول بشم .هیچی نخوندم هنوز...اگه قبول نشم ابروم میره...

امید یا نا امیدی؟

بعد از یک ماه و یک روز سلام!

ببخشید.بازم مثل همیشه غیبتم طولانی شد...این دفعه نمیخواستم دیگه اپ کنم .میخواستم ببندمش .اخه دیگه حوصله ندارم.وقت هم ندارم.کارنامم رو دادن.نمره هام خیلی بد بود.دلم نمیخواد ترم دوم این اتفاق دوباره تکرار بشه.ولی دلم هم نمیاد وبلاگی رو که اینقدر زحمت کشیدم براش(البته زحمتاش برای کسایه دیگه بود!)تعطیل کنم.

چند وقته همش مریضم.حدود ۱ ماهی میشه.شاید هم بیشتر.دیگه زمان از دستم در رفته.اصلا انرژی و حوصله ندارم.میخوام سعی کنم انرژیمو برا درس خوندن ذخیره کنم.مامانم هی داره غر میزنه که پاشو بریم دکتر.اخه من هفته ی پیش دکتر بودم و امپول پنسیلین زدم.هنوزم جاش درد میکنه!دیگه دکتر نمیرم.از امپول نمیترسما!!!!!!(جدی نگیرید خالی بود...)تحمل درد بعدش رو ندارم.

فردا امتحان ریاضی دارم.میخوام پست که کردم برم بخونم.اخه قول دادم که بخونم...

اینم یه نکته برای عاشقان دل خسته:

یاد بگیرید که عشقتان را همچون آبی در کف دست مشاهده نمایید و با آن به نرمی رفتار کنید. تا زمانی که دست شما باز و کمی کف دستتان خمیده باشد، آب در آن باقی می ماند. ولی اگر برای گرفتن آب دستتان را ببندید، آن را از دست خواهید داد. عشق دقیقاً چنین حالتی دارد.

اینم یه مورد نمیدونم اسمشو چی بزارم خودتون تو دلتون اسمشو بذارین:

زندگی دو نیمه است : نیمه اول در انتظار نیمه دوم ، نیمه دوم در حسرت نیمه اول

                                                                                  اسپنسر جانسون

پ.ن:۱.تو نظرات پست قبل یه اقایه محترم بودن که از من به خاطره نوشتن خاطرات در وبلاگم انتقاد کرده بودن و گفتن که من وبلاگ رو با دفترچه خاطرات اشتباه گرفتم.جا داره به عرض ایشون برسونم که من فقط به دلیله نوشتن خاطرات ابن وبلاگ رو راه انداختم و این وبلاگ حکم دفترچه خاطرلت رو داره.اگه بالای وبلاگو در قسمت توضیحات خونده بودن متوجه می شدن که نوشته :.. می نویسم برای ثبت لحظه های زیبایم ..دوست داشتی بخون ...

۲.به پایینه وبلاگ توجه کنید یه چیز جالب گذاشتم...