وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

...

دوس ندارم عنوان بذارم . 

یعنی عنوانی هم به ذهنم نمیاد ! 

تولدم بود چند روز پیش ! 

21 شهریور 88 ! 

19 ساله شدم !  

21 شهریور یه روز معمولی بود ! حتی معمولی تر از روز های پیش ! 

فقط یه تفاوت داشت اونم این که از صبح ساعت 8 توی مدرسه هام و اداره ی پست علاف شدم و آخرش هم کارم انجام نشد ! 

تقریبا همه هم روز تولد منو فراموش کرده بودن و تبریکی از خانواده و فامیل نشنیدم ! 

حتی مهسا هم که هر سال تولدم یادش بود با وجود این که روز تولدم با هم بودیم ولی فراموش کرد تبریک بگه ! 

مثه بچه کوچیکا نشستم دارم شکایت می کنم !!  

خجالت بکش دختر ! مگه نمی بینی 19 سالت شده ؟!!! 

این روز ها هم می گذره ! خیلی سخت ! 

نمی دونم چرا در مورد هیچکس نباید اشتباهی رخ بده جز در مورد من ! اونم اشتباه به این گندگی !!! 

نمی دونم ! شاید حکمتی بوده ! به هر حال رشته همون رشته ایه که بیشتر دوست داشتم اما دانشگاهش نه ... 

 

توکل می کنم به خدا و تصمیمی که گرفتم رو عملی می کنم ! خدایا خودت کمکم کن ! 

 

 

پ.ن : از تمام دوستانی که زحمت کشیدن و اینجا تبریک گفتن خیلی خیلی ممنونم ، واقعا خوشحالم کردین .

زنده ام ! 

حوصله ی نوشتن ندارم !